!ولم كن! خسته ام

Thursday, December 30, 2004

!كمك

ميخوام اثاث کشی کنم. ولی يه سوال داشتم كه اميدوارم دوستان منو راهنمايی كنن
سوال: چيكاركنم كه هر كس آدرس فعلی من رو وارد ميكنه بصورت اتوماتيك به آدرس جديدم منتقل بشه. يعنی آدرس http://velamkon.persianblog.com
رو كه وارد ميكنن, مستقيما برن به
http://velammkon.blogspot.com.
هر كي جواب بده خيلی آدم خوبيه. يكی از بهترين آدمای دنيا. اونقد خوبه كه داره از خوبی ميميره. ايشالا كه خدا هوار در دنيا و هوار در آخرت عوضش بده. ايشالا كه هيچوقت از خونه فرار نكنه و كارتن خواب نشه. ايشالا كه لبش پاره پوره نشه تا هميشه بتونه با خيال راحت بخنده. ايشالا كه هيچوقت نه تلفونش قطع بشه نه مودمش بسوزه. ايشالا همه خوبيای دنيا واسش آره و همه بدياش واسش نه بشه
بعدشم كه ايشالا يه روزم ميشه كه اون گير ميكنه و من كمكش ميكنم

Wednesday, December 29, 2004

سلام

سلام
خوش اومدين

Tuesday, December 28, 2004

ادعاهاي پوچ آدمانه


چه سکوت نابی بود
بی هيچ صدايی از همهمه نفرت انگيز تمدن نصفه نيمه جهان سومی
و با همه دغدغه های نفرت انگيز تمدن نصفه نيمه جهان سومی
در خيالِ کمی آرامش
چه خيالی !؟
!! که کابوسی
در آرامش درک زشتی ها گزنده تر است
راه فراری نيست

Sunday, December 26, 2004

سكوت و فراموشي


چه سکوت نابی بود
بی هيچ صدايی از همهمه نفرت انگيز تمدن نصفه نيمه جهان سومی
و با همه دغدغه های نفرت انگيز تمدن نصفه نيمه جهان سومی
در خيالِ کمی آرامش
چه خيالی ؟!
که کابوسی !!
در آرامش درک زشتی ها گزنده تر است
راه فراری نيست

Thursday, December 23, 2004

!گاو بدو! مصي بدو

يك- تو قضيه بچه های خيابونی اونقدر احساس تنهايی کردم که ديگه از همه چيز و هر حرکتی نااميد شدم. تنهايی هيچ کار مفيدی از دستم برنيومد. همه راهها به هيچ ختم ميشد.
از اون روز تا حالا خيلی از اون بچه های خيابونی ديگه نيستن اما واسه همين باقی مونده ها شايد بشه کاری کرد
لطفا شما هم اگر مايل به همکاری هستيد به اينجا يه سری بزنيد
دو- بعد از چند وقت فردا ميخوام برم ده و از همين الان بوی اونجا رو دارم حس ميکنم. ميرم عقب. ميرم تو اون قديما. ميرم تو حال و هوای کاسه شير شيرين سفره صبحونه حاجی عمو
همون شيری که صبحی من يه تيکه اشو مستقيم از پستون گاوه خورده بودم. عجب کيفی داده بود اونموقع
بعد از صبحونه وقتی من و مهدی با پسرعموها گاوا رو ميبرديم صحرا گوساله خسيس دنبالم کرد. چقدر تيز بودم جان خودم. ميدويدم و داد ميزدم: کمک! کمک! عجب سرعتی داشتم خدايی. مثل باد ميدويدم
خلاصه آخر سر مهدی و پسرعمو طناب گوساله رو گرفتن و من همين که ديدم کسی * دنبالم نيست همونجا پشت اولين ديوار (که اونوقتا انقدر بلند نبود) نشستم و دق دليمو** خالی کردم و بعد دوباره دنبال گوساله هه راه افتادم و کلی ام تا آخر راه دوستش داشته شدم و نازش کردم. دوسش داشتم. خوب حق داشت. من غذاشو خورده بودم
اون روز همه ده تا شب حرف من و گاوه رو ميزدن و ميخنديدن
کاش آدمای ده هنوز مثل قديما با صفا بودن. کاش هنوزم آخر تابستون به عشق دسته جمعی باغ رفتن و انار چيدن از همه کارم ميزدم و ميرفتم اونجا. کاش هنوزم دلا و درختا مثل قديم نديما دست و دلباز و مهربون بودن
دارم ميرم خاک بگيرم. ميرم خاک به نام بزنم. ميرم يه تيکه خاک به نام خودم بزنم تا ثابت بشه من مال اونجا و اونجا مال منه. ديگه قانون معرفت اعتباری نداره. ديگه بايد همه چی رو نوشت. بايد همه چی رو ثبت کرد

خوب آره خوب. گوساله هم واسه خودش کسيه. خود من خيلی کسا رو ميشناسم که واسه خودشون گوساله ای ان. مگه فرق ميکنه؟ *
دق دل در اينگونه مواقع در ناحيه مثانه قرار ميگيرد **

Wednesday, December 22, 2004

نان در جانوني كپك ميزند؛ من در جامني


شايد هم من بيشتر از گليمم جای پا ميخواهم
اما به هر حال ميخواهم
شايد هم همينجا جای من باشد
اما به هر حال ميخواهم بروم
به جايی که اينجا نيست
و بر فرشی که به اندازه قدم باشد
خواهم دويد
يا آنرا پيدا ميکنم
يا خرسندم از عمری آزادانه به اميدی دويدن
من از بوی کپک بيزارم

Tuesday, December 21, 2004

سير تكاملي


نظر به اين که مدفوع انسان بازتاب کاملی است از غذايی که می خورد؛ بنده در عجبم که چرا همگان غذا را دوست و مدفوع را دشمن ميدارند

!!قهوه ای هم خوب مد شده ها *

Sunday, December 19, 2004

به هيماليا خوش اومدين

سلام وبلاگ جونم. ميبخشی دير کردم. فکر کنم مرده بودم. حالم گرفته بود. همه هم کلی به اين حال گيری کمک ميکردن. توام که هزار فرسنگ ازم دور بودی. خيلی دوست دارم
اوی!حافظ! يکيش تويی! اون شب تا تونستی ته دل منو خالی کردی. يادت باشه! دارم واست
حالا بذار اين کاره رديف شه! يه شب ميام سراغت واسه حال گيری. اونقد فال ميگيرم که کف کنی بميری
راستی: دوست جون عزيزم. مرسی که داری کمکم ميکنی خونه جديد وبلاگمو بسازم
راستی۲: کارتون کارخونه هيولا رو ديدين؟ اگه نديدين حتماْ‌ بريد دنبالش. خيلی توپه

Monday, December 13, 2004

شل


قايقی که تازه ساختيم جنسش از چوبه
بيخود نگو خوب نيست خيلی هم خوبه
کناره ها و پشتش که معرکه-اس خير سرم
فقط تهش رو يادمون رفته به نظرم
(شل سيلور استاين)

دينگ دينگ : به مديران عالی کشور توصيه ميکنم هر از گاهی حرف دل خود را از دل کتابهای شل در بيارند بيرون. (البته اگه تونستن درست بخوننش

Sunday, December 12, 2004

غرغروي قاتل

من امروز خيلی شبيه مارم
نخزيدم که خزيدم
پوست اندازی نکردم که کردم
نيش نزدم که زدم
کشته نشدم که شدم
اما اونی که منو کشت نميدونست من ۶ تا جون ديگه هم دارم . حکم قتل هم که قصاصه ديگه

لعنت به اولين مرئوس که اولين بار رياست اولين رييس دنيا رو پذيرفت *
(امضا. قاتل (غرغروی سابق

من امروز خيلی شبيه مارم
نخزيدم که خزيدم
پوست اندازی نکردم که کردم
نيش نزدم که زدم
کشته نشدم که شدم
اما اونی که منو کشت نميدونست من ۶ تا جون ديگه هم دارم . حکم قتل هم که قصاصه ديگه

لعنت به اولين مرئوس که اولين بار رياست اولين رييس دنيا رو پذيرفت *
(امضا. قاتل (غرغروی سابق

Wednesday, December 08, 2004

اككه هي

بالاخره پرشين بلاگ تصمیم گرفت کمی تحويل بگيره. خفه شديم از بی بلاگی. من که دارم يه بلاگ اسپات رديف ميکنم. به زودی اثاث کشی ميکنم و آدرس خونه جديدم رو ميدم بهتون
.
من رئيس نميخوام. ميگيد چيکار کنم؟ آخر سر يا اين رئيسو ميکشم يا نميکشم *
اين پارکه رو ميشناسین؟ چی ميگن؟ همون چيز .... اسمشو يادم رفته. آخه درش بسته است الان. بسته که ميشه ديگه تعطيل تعطيلم *