!ولم كن! خسته ام

Wednesday, December 22, 2004

نان در جانوني كپك ميزند؛ من در جامني


شايد هم من بيشتر از گليمم جای پا ميخواهم
اما به هر حال ميخواهم
شايد هم همينجا جای من باشد
اما به هر حال ميخواهم بروم
به جايی که اينجا نيست
و بر فرشی که به اندازه قدم باشد
خواهم دويد
يا آنرا پيدا ميکنم
يا خرسندم از عمری آزادانه به اميدی دويدن
من از بوی کپک بيزارم