!ولم كن! خسته ام

Sunday, May 29, 2005

كينه شتري

بياباني
تا كوهانم را از انباشت نشخوار كينه زار خالي كنم

Wednesday, May 25, 2005

سياست

بالاده
گله در همهمه بع بع شاد بره هاي گرسنه -آويخته بر پستان مادرانشان
بر بدرقه چوپان سياه ميرقصد
در روياي فردا
و چوپان سپيد بره هاي پروار بالاده
...
چوپان سياه, عاشق شير بود
.
پايين ده
مادران گله بر بستر آرامش بره هاشان
بر بدرقه چوپان سپيد اشك شوق ميريزند
...
چوپان سپيد, عاشق كباب بره بود

Sunday, May 22, 2005

سفيد

اين وب لاگ به نشانه ی همبستگی با زندانیان اهل قلم و حمایت از اکبر گنجی - که اکنون در اعتصاب غذا به سر می برد - و مجتبی سميع نژاد و تحصن روزنامه نگاران در مقابل ساختمان مجلس، و نیز در اعتراض به رفتار وقيحانه ی نمایندگان رهبری با خبرنگاران، امروز یکشنبه به صورت سفید منتشر می شود.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ما همچنان آزادي را به سوگ نشسته ايم

Wednesday, May 18, 2005

بلانسبت

بعضي حيوونا وقتي از يه چيزي ميترسن ميدون طرفش. واسه همينم هست كه خيلي راحت حيووناي وحشي دهنشونو سرويس ميكنن
!!!!!حالا اين شده حكايت من
ازش بدم مياد. هيچ ربطي به من و روحياتم نداره. احساس ميكنم ورودش به زندگيم تمام آرامشم رو ميگيره
اما بهرحال دارم مدام بهش فكر ميكنم
ميرم سراغش تا از دستش خلاص شم

Saturday, May 14, 2005

محكوم به فنا

دختركم
دل مامان واست تنگه
اما طاقت شكستنتو نداره
هيچوقت به دنيا نيا
اينجا پره سنگه

Tuesday, May 10, 2005

ميهماني باد

!اي رقاصه افسونگر
مست تو يا شايد مسخ
همرقص تو با همرقصانت
زندگي با من ميرقصد با تو
با تو با من زيبايي شكفتن گل را ميتوانم باور كرد
سيراب كن
لبم را
تنم را
بنواز مرا
بيدارم كن از خواب بوسه
پيش از آنكه فردا آمده باشد و
تو رفته باشي
!اي فتنه گر هرجايي
.
.
پ.ن: ديروز با باد رفتم تا آرامگاهش
هپروت ...................................................................................................
.
.
راستي1: امروز وبلاگنويسي من يك ساله شد و اين اصلن مهم نيست
راستي 2: يك سالگي وبلاگم از يك سالگي من يك روز بزرگتر است

Saturday, May 07, 2005

انگ

كبوتر و صلح
تناسبي پرمعنا
!ابلهي نماد ابلهي ديگر
.
با اشارتي ميگيرند
و جلد ميكنند
هردوشان را

Tuesday, May 03, 2005

چت

چه خوبه آدم همون اول زندگیش پشیمون بشه و تا آخر عمرش بمیره
( از گقته های يک چِت محترم در پارک فردوس)
این یک اشتباه چاپی است
مطلب مال 13 شهریور پارساله و من باز موقع انتقال آرشیو سوتی دادم. ولی حالا حال میکنم همینجا باشه

Monday, May 02, 2005

قرار

زمان* ساعت سه
مكان* من سركار- اون تو خونه
من: جان خودم چهار و نيم نميشه. باشه پنج
اون: چهارو نيم هم ديره تازه. ديگه ديرترش نكن
من: آخه مرخصي نميدن زودتر
اون: بيخود
من: يه ربع به پنج؟
اون: چهار و نيم
من: يه ربع به پنج
اون: چهار و نيم. خدافظ
تق
......
زمان* ساعت چهار و نيم
مكان* من سرقرار- اون نميدونم
.......
زمان* ساعت ده دقيقه به پنج
مكان* من سر قرار - اون سرقرار
من: بالاخره ساعت چهارونيم شد قربان؟
!!!!!!!اون: برو بچه پررو. خودت گفتي ساعت يه ربع به پنج باشه
.