!ولم كن! خسته ام

Tuesday, July 20, 2004

غرغرو

!!!چقدر ماشينم
كار ميكنم
كار ميكنم
كارميكنم
داغ ميكنم
دود ميكنم
آژير ميكشم
فكر نميكنم
نمي خندم
گريه نميكنم
غر نمي زنم
ماشين ماشينم
آنهم از نوع فابريك جنس خوب
من خارجي ام اصلا
كارم هم خيلي درست است
باور نميكني نكن
اما به هر حال كار من درست است
جان تو راست ميگويم
انقدر كارم درست است كه تا حالا جراحي نكرده ام
بعبارتي گارانتي خفن... توووووپ
وارانتي اش را نميدانم
از مامانم بپرسيد
من يك مخ دارم مثل ساعت كار ميكند
مثل ساعت هم فقط تا باتري دارد كار ميكند
باتري تمام كرده ام
كار نميكند
كار ميكنم
تا چشم استكبار جهاني بتركد
فكر كردي ما ميخوابيم امام تنها بماند
عمراً من بيدارم تا صبح
من در بيداري هذيان ميگويم
تب ندارم
چه 40 درجه اش چه 38 درجه اش
ندارم آقا ندارم
پول ندارم
حال ندارم
دل ندارم
من هيچي ندارم
من يه بي همه چيزم
آنهم از نوع خفن توپش
از آنهايي كه هيچي ندارند
اما غم دارند
درد دارند
كار دارند
من خيلي كار دارم
ولم كنين
خسته ام