!ولم كن! خسته ام

Friday, July 09, 2004

تعبیر خواب


تيرماه ۷۸
ميخوایم ماهی بگيريم که سرو کله خرسه پيدا میشه. ميدونم که تو آموزش زيست شناسی يه تفنگ هست. ميدوم پايين. اتاق خيلی شلوغه. هيشکی صدامو نميشنفه. وای الانه که خرسه بابا و مامان رو بگيره. اون تفنگو بدين به من. میپرم رو ميز و تفنگو از بالاسر مدير آموزش برميدارم. از در که ميام بيرون تو پارکينگم. من و بهنازيم و هر دو با ديدن منظره بيرون خشکمون ميزنه. شير و پلنگ و ببر و گرگ و... خلاصه همه جور حيوون وحشی. ميدون دنبال مردم و لت و پارشون ميکنن. يه گرگ و يه گربه سياه میپرن تو پارکينگ. از شيشه پارکينگ که رد ميشن تبديل به دو مرد مسلح ميشن و يه راست به سمت من و بهناز ميان. اگه اينا مارو بکشن اونوقت نميتونم تفنگو به بابا برسونم. شليک ميکنم. اما تير تو دو قدمی خودم ميافته زمين. بيرون همينطور آدمه که داره لت و پار ميشه. باهاشون گلاويز ميشيم. خدايا يعنی زور بهناز ميرسه بهشون... خدايا...خدايا.........
آوخ. هاه. اين چه خوابی بود خدايا.
- چته معصومه جان؟
- مامان يه خواب بد ديدم.
- خيره ايشالا
- تعبيرش اينه که حکومت ميخواد آدم بکشه.
- اينا که خيلی وقته دارن اين کارو ميکنن. پاشو صدقه بنداز.
- اما خوابم خيلی بد بود. پاشم برم تا اقلا ظهر برسم رشت. بايد امروز باشم سر تمرين. بچه ها تو دانشگاه منتظرن.
- امروز چندمه؟
- ۱۸ تير. دعا کن دلم شور ميزنه. خداحافظ