!ولم كن! خسته ام

Tuesday, June 22, 2004

نزن آقا! نزن

ديوونه هه هی با چکش ميزده سرش. ميگن ديوونه چرا اينجوری ميکنی؟ ميگه آخه نميدونيد وقتی ديگه نميزنم چه حالی ميده.
حالا اين حکابت ماس. اگه من بدونم کدوم روح ديوونه ای اين چکش زندگی رو پيشنهاد کرد بيچارش ميکنم. فکر کنم از اعضای شورای نگهبان آسمونا بوده. يا شايد هم مقام معظم رهبريش. چون اگه آدم عاديش بود اولا که خواستش به یه ور کسی هم نبود. دوما که جرات نميکرد خواستشو بگه. سوما هم که اين افکار جفنگ مال يه روح عادی نميتونه باشه. تازشم يه همچين حکمی واسه اين که اجرا بشه حتما نياز به امضای بزرکان داره مثل امام زمان. امام زمانا هم که فقط واسه شورای نگهبانيا امضا ميکنن نامردا.
آقا جان به هر حال من نميدونم اونجا چه خبره. اما جان من بسه! نزن ديگه!