!ولم كن! خسته ام

Wednesday, May 26, 2004

كودكي از دست رفته

آدم و حوا وقتی به دنیا اومدن چن سالشون بود؟ من که همیشه تو ذهنم به وجود اومدن یه آدم بزرگو دیدم, نه یه نوزادو. خودمونیم ها خدا از این دو تا بی پدر مادر, بچگی رو که دریغ کرده,اونوقت حقش نبود یه شیطنت کوچولو رو بهشون ببخشه؟ آخه اونا هم شاید دلشون میخواسته بچگی کنن. آخه از دلت اومد؟ طفلکیا....

نتیجه اخلاقی: خدا دلش میاد همه کاری بکنه, پس جهنم رفتن منم رو شاخشه....
وای خدایا به خودت غلط کردم , دیگه آدم میشم. اما جان من بذار من سیبمو بخورم, آخه خیلی باحاله. اصلا تقصیر خودته که انقد خوشمزه ساختیش . منم میخورمش, تو هم که کارت درسته. من مهربونیتو دوست دارم نه عصبانیتتو, آخه اصلا بهت نمیاد.
جووووون. نوکرتم